مندر عصر دیجیتال، ما این فناوری را داریم که میتوانیم زندگی خود را با جزئیات فوقالعاده از طریق عکسها، ضبط صدا و پستهای رسانههای اجتماعی مستند کنیم. در تئوری، این توانایی برای ثبت بدون زحمت لحظات مهم زندگی ما باید توانایی ما را برای به خاطر سپردن آن لحظات تقویت کند. اما در عمل، مردم اغلب به من می گویند که عکس آن را تجربه می کنند.
من علوم اعصاب حافظه را مطالعه میکنم و سوالی که بارها و بارها میشنوم این است که آیا فناوری ما را «احمقتر» میکند یا به طور دقیقتر، آیا به توانایی ما برای به خاطر سپردن آسیب میزند. برای برخی، این سوال ناشی از نگرانی در مورد میزان زمانی است که فرزندانشان روی صفحه نمایش یا دستگاه های تلفن همراه می گذرانند. برای دیگران، این نشان دهنده نگرانی در مورد مشکلات حافظه خودشان است.
یک ترس رایج این است که ممکن است یک اصل “از آن استفاده کنید یا آن را از دست بدهید” در بازی وجود داشته باشد – اینکه وابستگی فزاینده به دستگاه های ما برای یادآوری باعث شود که ما توانایی های خود را برای به خاطر سپردن از دست بدهیم. این ممکن است برای مهارت های خاصی صادق باشد. برای مثال، اگر همیشه به برنامههای ناوبری در محلههای جدید یا ناآشنا متکی هستید، ممکن است به ویژگیهای محیط توجه نکنید تا نقشهای ذهنی ایجاد کنید که به شما این امکان را میدهد تا به تنهایی پیمایش را یاد بگیرید. با این حال، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم تکیه بر فناوری برای ذخیره اطلاعات مهم به نوعی مغز شما را به روش هایی که برای حافظه مضر است، پژمرده می کند. در واقع، من همه برای برون سپاری وظایف حافظه دنیوی، مانند حفظ شماره تلفن، رمز عبور، آدرس ایمیل و قرار ملاقات ها هستم. من حافظه عکاسی ندارم – اما گوشی من دارد.
بنابراین، اگر فناوری میتواند به ما کمک کند «فضا» را برای چیزهایی که میخواهیم به خاطر بسپاریم، در زمانی که باید آنها را به خاطر بسپاریم، آزاد کنیم، چرا بسیاری از ما احساس میکنیم حضور آن در زندگیمان ما را به شکلی مبهم، تکهتکه و فقیر سوق میدهد. خاطرات؟
پاسخ کوتاه: فناوری مشکل نیست، بلکه نحوه تعامل ما با آن است.
برای شکلدهی خاطرات ماندگار، باید بر آنچه در لحظه حال متمایز است تمرکز کنیم، آن جزئیات حسی غوطهوری که میتوانیم آنها را برای بازسازی تجربهای که به یاد میآوریم فراخوانی کنیم. همانطور که ما به زندگی روزمره خود می پردازیم، معمولاً به خوبی روی چیزهای مرتبط تمرکز می کنیم، و برای این کار، می توانیم از بخشی از مغز به نام قشر جلوی مغز تشکر کنیم. قشر جلوی مغز به ما کمک می کند تا توجه خود را روی چیزهایی که باید بیاموزیم متمرکز کنیم و به طور معناداری پردازش کنیم، به جستجوی خاطراتی بپردازیم که «در جایی در آنجا هستند»، و زمانی که موفق به یادآوری چیزهای درست می شویم، خاطرات خود را دقیق نگه داریم.
اما، در دنیایی که مکالمات، فعالیتها و جلسات ما به طور معمول با پیامهای متنی، ایمیلها و تماسهای تلفنی قطع میشود، این تواناییها از بین میروند – و ما اغلب با تقسیم توجه خود بین اهداف متعدد، مشکل را تشدید میکنیم. چندوظیفه ای می تواند به ما این احساس را بدهد که کارآمدتر هستیم. بسیاری از ما حتی به توانایی خود در تغییر از یک کار به کار دیگر افتخار می کنیم، اما این کار هزینه دارد.
بیشتر بخوانید: چرا چندوظیفه ای برای شما بد است؟
هر بار که به طور معمول حواسمان پرت میشود یا عمداً بین جریانهای رسانهای مختلف جابهجا میشویم (مانند خواندن یک پیام متنی در حالی که مکالمه را حفظ میکنیم)، منابع پیشپیشانی جذب میشوند تا تمرکزمان را دوباره به دست آوریم. نتیجه این است که ما یک قدم عقب می مانیم و پس از انجام همه چیز، تنها با خاطرات مبهم و تکه تکه می مانیم.
در خارج از محل کار، ما اغلب از فناوری برای مستندسازی زندگی خود استفاده می کنیم. گسترش «دیوارهای اینستاگرام» و انبوه مردم در کنسرتهایی که با گوشیهای هوشمند خود این اکشن را ضبط میکنند، نشان میدهد که چگونه فناوری زندگی ما را تغییر داده است. فراگیر بودن دوربین های گوشی های هوشمند ما را قادر می سازد تا تجربیات خود را به راحتی ثبت کنیم، اما برای بسیاری از ما این به خاطره ای گسترده تر برای گذشته شخصی ترجمه نشده است. باز هم، مشکل لزوماً در فناوری نیست، بلکه این است که ما تجربیات خود را از طریق لنز دوربین فیلتر می کنیم.
عکس گرفتن لزوماً تأثیر خوب یا بدی روی حافظه ندارد. عوامل مهم شامل این است که چگونه توجه خود را هدایت می کنید و اینکه آیا به طور معناداری با موضوع درگیر می شوید یا خیر. مغز ما به گونهای طراحی شده است که با درگیر شدن معنیدار با کمی اطلاعات با کیفیت بالا به جای جمعآوری فهرست عظیمی از اطلاعات، کارهای بیشتری را با کمتر انجام دهد. وقتی روی «مستندسازی» به جای «تجربه کردن» تمرکز میکنیم، به آنچه در لحظه متمایز است، مناظر، صداها، بوها و احساساتی که یک تجربه را منحصر به فرد و به یاد ماندنی میکنند، توجه نمیکنیم. بدون آن جزئیات غوطه ور، چیزی که وقتی آن را تجربه کردیم بسیار واضح بود (تعطیلات خانوادگی یا خوانندگی ویولن کودک) می تواند به اندازه داستانی که در یک کتاب می خوانیم از ما دور شود. با تلاش برای ثبت هر لحظه، بر روی هیچ یک از جنبههای تجربه با جزئیات کافی تمرکز نمیکنیم تا خاطرات متمایزی را ایجاد کنیم که حفظ خواهیم کرد.
پتانسیل منفی فناوری با فرهنگ به اشتراک گذاری تجربیات در پلتفرم های رسانه های اجتماعی تشدید می شود. تعامل با رسانه های اجتماعی می تواند تأثیر منفی بر حافظه داشته باشد، تا حدی به این دلیل که شامل انجام چند کار (به عنوان مثال، جابجایی بین ضبط لحظه و تعامل با پلتفرم های رسانه های اجتماعی) است و پتانسیل حواس پرتی را افزایش می دهد.
رسانه های اجتماعی به خودی خود برای حافظه بد نیستند. مانند بسیاری از انواع فناوری، این ابزاری است که اگر به درستی از آن استفاده شود، حتی میتواند حافظه ما را از یک رویداد تقویت کند، اما تصاویری که پست میکنیم اغلب با شرحهایی همراه با توضیحات مختصر همراه هستند، نه بازتاب کامل رویداد. برخی از پلتفرمها مانند اسنپچت و استوریهای اینستاگرام، دارای پستهای عکسی هستند که در عرض ۲۴ ساعت ناپدید میشوند – استعارهای مناسب از روشی که در آن مستندات بیمعنایی میتوانند ما را از خاطرات ماندگار تجربیاتمان محروم کنند.
بیشتر بخوانید: به گزارش نوروساینس، چگونه ذهن خود را شاد کنیم؟
فناوری می تواند حافظه را تقویت کند اگر به طور مداوم با اصولی استفاده شود که به ما کمک می کند به خاطر بسپاریم. عکاسی یا فیلمبرداری متفکرانه در لحظات مناسب میتواند ما را به چیزهای جالب و متمایز اطرافمان هدایت کند. برای مثال، دخترم دوست دارد به طور انتخابی از گیاهان و گل هایی عکس بگیرد که توجه او را در طبیعت گردی ما جلب می کند، که به او اجازه می دهد تا مکث کند و به طور کامل آن جنبه های مناظر را همانطور که ما در حال تجربه آنها هستیم، ببیند.
پس از گرفتن آن عکس ها و ویدیوها، آنها را به گونه ای سازماندهی کنید که به شما امکان دهد بعداً آنها را پیدا کنید (همانطور که در روزهای قدیم با آلبوم های عکس استفاده می کردیم) و مطمئن شوید که بعداً دوباره آنها را مشاهده خواهید کرد. در هفتههای بعد، دوباره آن عکسها را مرور کنید و از آنها به عنوان سرنخهایی برای تجربه ذهنی دوباره آن رویدادها استفاده کنید و تا آنجا که ممکن است جزئیات بیشتری را بازگردانید. با استفاده از عکسها تقریباً مانند «تست» حافظهتان، و فاصلهگذاری بین آنها، میتوانید توانایی خود را برای حفظ خاطرات کل رویداد، نه تنها آنچه در عکس است، افزایش دهید. ژورنال نویسی می تواند راه دیگری برای تقویت حافظه باشد زیرا به ما امکان می دهد حافظه خود را برای یک رویداد آزمایش کنیم و همچنین آن را به روشی معنادار ادغام کنیم تا بتوانیم روایت خود را از تجربه شکل دهیم.
همانند خود حافظه، یک اصل کلیدی برای فناوری این است که «کمتر، بیشتر است». تمام تداوم حیات در جهان ما را قادر نخواهد ساخت که تمام تجربیات خود را به خاطر بسپاریم، و این در وهله اول یک هدف مطلوب نیست. خاطرات ما برای رویدادها انتخابی هستند، اما می توانند جزئیات، معنا و احساسات زیادی نیز داشته باشند. با استفاده آگاهانه از فناوری به شیوههایی که به ما امکان میدهد به آن جنبههای تجربیات گذشته خود دسترسی پیدا کنیم، میتوانیم به آنچه مهم است پایبند باشیم.