چگونه در هنگام ابتلا به سرطان کلیه، اضطراب و افسردگی را مدیریت کنیم؟


دبلیوکتی کلمن در سن 29 سالگی با تومور به اندازه توپ نرم در کلیه راست و تعداد زیادی تومور کوچکتر در کبدش تشخیص داده شد، او مات و مبهوت شد. این حیرت به سرعت جای خود را به احساس ناامیدی داد. کلمن که اکنون 32 سال دارد، می‌گوید: «احساس می‌کردم که تمام دنیا از زیر من بیرون کشیده می‌شود. “من وارد یک مارپیچ بسیار تاریک شدم.”

اگرچه جراح او تمام تومورها را برداشت، اما مشخص نبود که پیش آگهی بلند مدت یا حتی کوتاه مدت او چیست. چیزی که او در اینترنت پیدا کرد او را بیشتر ترساند. “یک شب آنقدر عمیق شدم که نمی دانستم آیا زندگی ارزش زندگی کردن را دارد یا نه.”

کلمن می دانست که برای مقابله با افسردگی و اضطراب خود به کمک نیاز دارد، اما با هیچ یک از درمانگرانی که با آنها ملاقات کرده بود ارتباط قوی برقرار نکرد. مهندس نرم‌افزار آستین می‌گوید: «هیچ‌وقت کسی را پیدا نکردم که واقعاً بفهمد 29 سالگی چگونه است و به سرنوشت نگاه می‌کند.

او به یاد می آورد که در تاریک ترین نقطه خود، کلمن پست های اینستاگرام را مرور کرد و “به دنبال کسی می گشت که آنچه من داشتم”. “من نیاز داشتم که شخص دیگری را ببینم که هنوز زنده است.”

او سرانجام یک همتا پیدا کرد، مردی در بریتانیا او به او نوشت: «متاسفم که یک غریبه تصادفی در اینترنت هستم. من امیدوار بودم که شما داستان خود را به اشتراک بگذارید.”

صبح روز بعد، او جریانی از یادداشت های صوتی از شخصی با لهجه بریتانیایی را کشف کرد. صدا گفت: “اول، شما باید فکر مردن را از ذهن خود دور کنید.”

کلمن می‌گوید: «او به من گفت که احساس می‌کرد چقدر پر از زندگی است. این اولین بار بود که با بیمار دیگری ارتباط برقرار کردم و میزان امیدی که برای من به ارمغان آورد غیرقابل توصیف است.

کلمن شروع به تشکیل گروه پشتیبانی مبتنی بر اینترنت خود کرد. او می‌گوید: «مردم مرا از مکان‌های بسیار تاریک بیرون کشیدند. “همیشه کسی را داشتم که برای صحبت کردن پیش او بروم.”

ارزش اهداف کوتاه مدت

موسسه ملی سرطان تخمین می زند که تقریباً 82000 مورد جدید سرطان کلیه در سال 2023 تشخیص داده شده است. کارشناسان می گویند که از 10٪ تا 50٪ پس از تشخیص علائم اضطراب و/یا افسردگی ایجاد می شود.

به همین دلیل، بسیاری از مراکز سرطان، روانپزشکان، روانشناسان و مشاوران را به تیم های درمانی خود اضافه کرده اند. دکتر جان لونسون، دانشیار روانپزشکی در کالج پزشکان و جراحان واگلوس دانشگاه کلمبیا می گوید: «اضطراب و افسردگی از عوارض رایج در سرطان شناسی هستند. یکی از عوامل استرس زا عدم اطمینان در مورد مسیر سرطان آنها است. بیماران ممکن است برای برداشتن سرطان تحت عمل جراحی قرار گیرند و ماه‌ها یا حتی بیشتر از نظر فیزیکی بدون علامت باشند، اما همچنان می‌دانند که احتمال عود آن زیاد است.

بیشتر از TIME

لونسون می‌گوید استرس ناشی از این همه عدم اطمینان می‌تواند به افسردگی و/یا اضطراب کامل برسد.

برای کلمن، عدم قطعیت در ابتدا فلج کننده بود. او می‌گوید: «در 29 سالگی بسیار جاه‌طلب بودم. من به تعیین اهداف بلند مدت عادت کرده بودم. حالا نمی‌دانستم هفته آینده چگونه خواهد بود.»

اما کلمن راهی برای کنار آمدن پیدا کرد. او شروع به تمرکز بر روی اهداف کوتاه مدت کرد – اهداف کوچکی که می توانست در سه ماه بین اسکن ها به آنها برسد. او در همان ابتدا هدف خود را طراحی یک برنامه سوابق سلامتی تعیین کرد که می‌تواند به افراد مبتلا به سرطان کمک کند تا مراقبت‌های خود را پیگیری کنند. او این کار را در یکی از دوره های سه ماهه بین اسکن انجام داد. با گذشت زمان و روشن ماندن اسکن های او، کلمن تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و شروع به نوشتن خاطرات کرد.

بیشتر بخوانید: 7 افسانه در مورد سرطان کلیه که رد شد

صحبت کردن کمک می کند – اما همه چیز را با همه به اشتراک ندهید

شانون لا کاوا، مدیر مرکز بهداشت Sims-Mann/UCLA برای انکولوژی یکپارچه می گوید: گروه های حمایتی از هر نوعی می توانند باعث شوند که فرد مبتلا به سرطان کمتر احساس تنهایی کند. گاهی اوقات بیماران می گویند که نمی خواهند در یک گروه پشتیبانی شرکت کنند، اما او می افزاید: «من می گویم دو یا سه جلسه را امتحان کنید. “بسیاری از مواقع پس از فرو بردن انگشتان پا، مردم می گویند “اوه وای، پیدا کردن افرادی مانند من از من حمایت زیادی کرد.”

این بدان معنا نیست که بیماران باید همه چیز را با همه به اشتراک بگذارند.

دکتر آشر آلادجم، مدیر پزشکی خدمات روان‌شناختی در مرکز سرطان NYU Langone Perlmutter، می‌گوید: بیماران معمولاً با سؤالاتی دست و پنجه نرم می‌کنند که «به چه کسی، چه زمانی و چه چیزی بگویند». “اگر بیمار را بیشتر مضطرب می کند که همه در تجربه خود دخیل باشند، من به آنها توصیه می کنم در مورد اینکه به چه کسی بگوید بسیار انتخابی باشند. من به بیماران می گویم: “گروه کوچکی از افراد را انتخاب کنید تا بگویید و انتخاب کنید که چه مقدار جزئیات می خواهید ارائه دهید.”

آلاجم می گوید که سعی می کند به بیماران کمک کند تا حد و مرزها را ترسیم کنند و به آنها پایبند باشند. در برخی موارد، این ممکن است به این معنا باشد که به مردم بگویید ترجیح می‌دهید در مورد چیزی لذت‌بخش مانند فیلم صحبت کنید.

آلاجم می گوید، برای بیماران مهم است که «کنترل خود را بر تجربه خود حفظ کنند. در حال حاضر احساس از دست دادن کنترل با بیماری وجود دارد. من فکر می کنم توانمندسازی بسیار مهم است.»

در سوی دیگر طیف، برخی از بیماران نمی خواهند با کسی صحبت کنند.

هنگامی که تراویس فرگوسن در سن 40 سالگی به سرطان کلیه مبتلا شد، همه چیز را برای خودش نگه داشت. در حالی که او به اندازه کافی قدرت داشت که مرکز پزشکی در ایندیانا را ترک کند، جایی که تشخیص داده شد به دنبال مراقبت در یک مرکز تخصصی سرطان، مرکز سرطان فاکس چیس در فیلادلفیا باشد، نمی‌دانست با ترس، اضطراب و افسردگی خود چه کند. .

او به خاطر می‌آورد: «وقتی برای اولین بار فهمیدم، به حالت افسردگی واقعی رفتم، زیرا دو پدربزرگ و مادربزرگ دارم که بر اثر سرطان مرده‌اند. «احساس حکم اعدام بود. فکر می‌کردم صحبت کردن در مورد آن، آن را واقعی‌تر می‌کند.»

اگرچه فرگوسن یک درمانگر داشت که به او مراجعه کرده بود تا بفهمد چگونه با برخی تغییرات بزرگ دیگر زندگی، از جمله جدایی اخیر از دوست دخترش کنار بیاید، اما در ابتدا در طول جلسات آنها سرطان را مطرح نکرد. او می‌گوید: «بالاخره موضوع را با او در میان گذاشتم، زیرا متوجه شدم که به کمک نیاز دارم. “من عمیق تر و عمیق تر به ورطه می لغزیدم.”

درمانگر دوز داروهای اضطراب و افسردگی را که قبلا مصرف می کرد افزایش داد. سپس او را هل داد تا با خانواده اش صحبت کند. فرگوسن که اکنون 41 سال دارد، می گوید: «آنها کمک بزرگی کردند.

بیشتر بخوانید: آخرین دستاوردهایی که می تواند درمان سرطان کلیه را بهبود بخشد

حالا من کی هستم؟

همانطور که جی ولز می‌داند، تشخیص می‌تواند حس بیمار را از خود بدزدد. او 30 سال نگهبان پارک بود و خود را نجات دهنده دیگران می دانست تا اینکه در 68 سالگی به سرطان پیشرفته کلیه مبتلا شد.

ولز که اکنون 72 سال دارد، می‌گوید: «من یک شبه از احساس قوی و شکست‌ناپذیر به ضعیف و شکننده تبدیل شدم. من در حرفه‌ای بودم که پس از یک تصادف کوهنوردی یا افتادن در یک زمین، باید وارد آن شوم و مردم را نجات دهم. رودخانه حالا نقش ها برعکس شده بود. همه چیز خارج از کنترل من بود. تنظیم سختی بود.»

ولز شروع به نگرانی در مورد مرگ و تأثیر مرگ او بر همسرش کرد. او می گوید: «او نمی توانست به تنهایی از خانه و 11 هکتار مراقبت کند. “و چه کسی قرار بود از سگ من مراقبت کند؟”

افسردگی و اضطراب شروع شد. در ابتدا، ولز در برابر رفتن به یک درمانگر مقاومت کرد. او به خاطر می‌آورد که «من شروع به نشان دادن علائم افسردگی کردم». من شروع به فکر کردن در مورد مسائل می کردم، و گاهی اوقات جلوی همسرم و حتی دوستان خوبم گریه می کردم. آنها می توانستند ببینند که من در درد عاطفی هستم.»

در نهایت، ولز از توصیه های کسانی که او را دوست داشتند استفاده کرد. او یک درمانگر پیدا کرد که در درمان بیماران مبتلا به سرطان تخصص داشت. او یک سری چیزها را پیشنهاد کرد که کمک کرد، مانند مدیتیشن و تمرینات تنفسی برای آرام کردن اضطراب من. او از من خواست تا تمرین‌هایی انجام دهم که در آن درباره ترس‌هایم از مردن بنویسم، چه کارهایی را انجام نمی‌دهم، چه کسی را پشت سر می‌گذارم، و چگونه می‌خواهم در خاطرم بماند.»

نوشتن و گفتگو با درمانگر تفاوت بزرگی ایجاد کرد. ولز که اکنون در اشلند، اورگان زندگی می‌کند، می‌گوید: «این راهی بود برای رسیدن به اضطراب و ترس‌هایی که درست در زیر سطح کمین کرده بودند. اگرچه به نظر می‌رسید که هر بار احساساتی برانگیخته می‌شوند که من را خفه می‌کنند، اما بعد از آن احساس خیلی بهتری داشتم.»

دکتر جورج شید، جراح، دانشیار دانشگاه واشنگتن و پزشک مرکز سرطان فرد هاچینسون در سیاتل، می‌گوید: تشخیص سرطان کلیه اغلب با شوک همراه است، زیرا هیچ علامت واضحی وجود نداشته است. بنابراین نباید تعجب آور باشد که بسیاری از آن متعجب شده اند، او می گوید که حدود 70 تا 80 درصد از بیماران علائم اضطراب و/یا افسردگی را تجربه می کنند.

Shade می گوید، کسانی که برای درمان ناراحتی عاطفی خود به کمک نیاز دارند، عموماً به اعضای تیم داخلی ارجاع داده می شوند. اما بسیاری از بیماران برای قرارهای هفتگی یا دوهفته ای به اندازه کافی نزدیک زندگی نمی کنند. شاد می‌گوید: «بیماران ممکن است پنج دقیقه با آلاسکا یا مونتانا فاصله داشته باشند. بنابراین پزشکی از راه دور یک تغییر بزرگ بازی برای ما بوده است.

دکتر رافائل تامارگو، استادیار دپارتمان روانپزشکی و علوم رفتاری در مرکز پزشکی دانشگاه واندربیلت، می‌گوید هر مرکز سرطانی متخصصان سلامت روان را در تیم خود ندارد، به این معنی که بیماران باید در جامعه محلی خود به دنبال کمک باشند.

متأسفانه اکنون در سراسر کشور کمبود افراد در این مشاغل وجود دارد.

در حالی که بیماران به دنبال شخصی می گردند، تامارگو چند روش خودیاری مانند تکنیک های تنفسی را برای آرام کردن اضطراب و تسکین افسردگی توصیه می کند. به عنوان مثال، او تمرینی را پیشنهاد می‌کند که در آن فرد به مدت چهار ثانیه به آرامی از طریق بینی نفس می‌کشد، سپس نفس خود را برای چهار ثانیه حبس می‌کند، سپس برای چهار ثانیه از طریق دهان بازدم می‌کند و سپس قبل از تکرار چهار ثانیه صبر می‌کند.

او می گوید راه دیگر برای آرام شدن این است که به پشت دراز بکشید و چشمانتان را بسته روی یک سطح صاف در حالی که پاها و بازوهایتان دراز هستند. سپس از انگشتان پا شروع کنید و تا سر خود ادامه دهید، روی شل کردن عضلات هر ناحیه تمرکز کنید تا زمانی که سست شوند.

تکنیک دیگر: تصور یک صحنه آرام، مانند یک جوی آب غوغا، و شنیدن صدای آن و عطر علف های اطراف نیز می تواند آرامش را به همراه داشته باشد.

این نوع تکنیک ها گهگاه برای ولز، ارشد در اورگان مفید است. با وجود اینکه او در بیشتر مواقع حالش خوب است، هنوز مقداری اضطراب طولانی در زیر سطح پنهان است. او می‌گوید: «قبل از اینکه به دیدن یکی از پزشکانم، دندانپزشک یا حتی چشم پزشک بروم، می‌توانم اضطراب را در خود احساس کنم. «گاهی از تکنیک هایی که یاد گرفتم استفاده می کنم. من یک تمرین تنفسی انجام می‌دهم و فکر می‌کنم: «یک دقیقه صبر کن جی، این چیزی نیست. فقط آرام باش.»



Source link